هیچ چیز خاص و متفاوتی وجود نداشت وقتی که با گروهی از کارآفرینان جوان و باانگیزه ایرانی برای ناهار بیرون رفتم. یک غذای خوب در کنار جمعی شلوغ و پرهیجان که همه سر یک میز بزرگ نشسته بودند تا با هم صحبت کنند.
آنها زنان و مردانی بودند که درباره آخرین تکنولوژیها با یکدیگر صحبت میکردند، جدیدترین ایدههایشان را توضیح میدادند و این تبادل اطلاعات را با استفاده از اپلیکیشنهای شبکههای اجتماعی مانند SnapChat، Instagram، Twitter و Facebook به فضای مجازی هم آورده بودند.
از یک زن پرسیدم که چطور با وجود سختیها و موانع خودش را برای راهاندازی یک شرکت آماده کرده است.
او لبخندی زد و گفت: «با انجام کارها!» مکث کرد و ادامه داد: «تمام وبلاگهای مهم و مطرح سیلیکون ولی را میخوانم و با استفاده از وبسایت Coursera، در بعضی از دورههای آموزشی دانشگاههای استنفورد، وارتون و دیگر دانشگاهها به صورت آنلاین شرکت میکنم.» بعضی از آنها موقع ناهار چنگالها را به زمین گذاشته و روی موبایلهای هوشمندشان به من نشان دادند که در دورههای آموزشی آنلاین مانند «مقدمهای بر بازاریابی»، «رهبری بینالمللی و رفتار سازمانی» و «رهبری بهتر، زندگی غنیتر» شرکت میکنند. مرد جوانی درباره فعالیت استارتآپش برای من توضیح داد. این استارتآپ تقریبا شبیه AirBnB (وبسایتی برای اجاره سکونتگاهها به مسافران در سراسر دنیا) بود و برای مسافران اهل ماجراجویی طراحی شده بود؛ یک آژانس مسافرتی مبتنی بر تکنولوژی. او توضیح میدهد که این نسل جدید فقط نمیخواهد یک مکان را ببیند، آنها میخواهند بفهمند که مردم چطور زندگی میکنند، فکر میکنند و مشغول هستند. او به این نتیجه رسیده است که خانوادههای زیادی هستند که در اطراف مناطق کوهستانی با طبیعت زیبا زندگی میکنند و دوست دارند در خانههایشان را به روی این مسافران جوان و ماجراجو بازکنند، به آنها غذا بدهند و آنها را به مکانهای فرهنگی و دیدنی خاصی ببرند. از او میپرسم برنامه بعدی برای این مسافران ماجراجو، سفر به کجا است؟ او میگوید: «کردستان. این منطقه یکی از زیباترین و جالبترین مناطق کشور ما است.» تنها نکته خاص و متفاوت در این مورد آن بود که درست یک ماه پیش بود که من در قلب تهران در جمع کارآفرینان جوان ایران نشسته بودم.
دو روایت از ایران وجود دارد؛ این روایت دیگری از ایران است. روایتی که ما اغلب شنیدهایم بیشتر درباره منابع طبیعی مانند نفت بهعنوان بزرگترین دارایی ایران یا انرژی هستهای بوده است که به آن قدرت بخشیده است. با این حال اما روایت دیگری از ایران وجود دارد، چیزی که من بارها در طول سفرم به آنجا دیدهام.
سفری که ماه گذشته به ایران داشتم، در واقع دومین سفرم در امسال بوده است؛ سفر با گروهی از مدیران ارشد تجاری جهان برای کشف و سیاحت این ملت جالب توجه و البته بحث برانگیز. این روایت درباره نسل آینده ایران است؛ یک نسل کاملا جدید که بعد از انقلاب اسلامی متولد شدهاند و بهعنوان سرمایههای انسانی، بزرگترین دارایی یک کشور میتوانند محسوب شوند. تکنولوژی در این کشور حالا بهعنوان عامل محرکی برای از بین بردن موانع حتی با وجود تحریمهای خارجی، عمل میکند. در حال حاضر افراد زیر 35 سال حدود دو سوم جمعیت ایران را تشکیل میدهند؛ اغلب آنها هر روز با استفاده از گوشیهای موبایل به اخبار، برنامههای تلویزیونی، فیلمها، موسیقی، وبلاگها و استارتآپها دسترسی دارند و به این طریق کاملا از دنیای خارج از ایران مطلع میشوند. این همان روایتی است که ما کمتر درباره آن شنیدهایم. در واقعیت، ایران کشوری است که دسترسی به Facebook در آن ممنوع است و البته یکی از قدیمیترین تمدنهای جهان. با این حال اما ایران در حال حاضر به یکی از سریعترین اقتصادهای در حال رشد جهان بسیار نزدیک شده است؛ حدود 30 هزار متخصص چینی یا بیشتر در حال حاضر در تهران زندگی میکنند و بیشتر آنها فارسی صحبت میکنند. درست در همین جاست که ذهن به سراغ مقایسه کردن میرود. یک داستان نسخهبرداری شده البته با واقعیتهای جدید.
اما چنین مقایسهای در عصر دیجیتال بسیار اشتباه است، چون «مارک اندرسون» یکی از بزرگان و سرمایهگذاران سیلیکون ولی میگوید: «نرمافزار جهان را میبلعد.» در حقیقت تکنولوژی در حال تغییر شکل دادن تمام جوامع پیرامون ماست و این دنیای جدید ایران را هم دربرمیگیرد.
وقتی سال گذشته کتابی درباره استارتآپها و نوآوری در جهان عرب نوشتم به نام «ظهور استارتآپ: انقلاب کارآفرینی که خاورمیانه را بازسازی میکند»، این کتاب تنها کتاب امیدوارکننده درباره این منطقه بود و پذیرش همین هم برای بعضیها سخت بود؛ سخت تا زمانی که آنها یکی از مهمترین تفاوتهای این منطقه با بقیه جهان را در مقایسه با پنج سال گذشته بررسی کردند: رشد بیسابقه ابزارهای موبایل. چنین دسترسی فراگیر و همگانی به تکنولوژی برای اهالی واشنگتن پدیدهای بسیار جدید و به سختی قابل درک است. شاید این روزها همه درباره جزئیات شرایط سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشورهای خاورمیانه چیزی ندانند، اما بسیاری میدانند که در یک دهه گذشته بیش از دو سوم جمعیت این کشورها یک ابزار موبایل هوشمند دارند. بهتر است گوشیهای موبایل ساده را فراموش کنید؛ هر کدام از گوشیهای موبایل آنها هوشمند بوده و امکانات کامپیوتری را در اختیارشان قرار میدهد. حالا دو سوم مردم خاورمیانه و در واقع دو سوم مردم جهان چنین قدرتهای مافوق کامپیوتری را در دستهایشان دارند.
این اتفاق در ایران هم افتاده است. میزان استفاده از موبایل در این کشور در حال حاضر به بیش از 120 درصد میرسد، چون بسیاری از افراد بیش از یک موبایل یا سیم کارت دارند. ایرانیها در حال حاضر 40 میلیون گوشی موبایل از برندهای مختلف مانند HTC و Samsung دارند. در واقع، تقریبا غیرممکن است که در خیابانهای پرترافیک تهران باشید یا در فرودگاه بزرگ و جدید این شهر و آگهیها و تبلیغات مختلف درباره گوشیهای موبایل جدید و سرویسهای اینترنت پر سرعت را نبینید. حتی به ما گفته شد که در این کشور 80 میلیون نفری، بیش از 6 میلیون گوشی آیفون اپل استفاده میشود، چیزی که به خاطر تحریمهای جهانی دسترسی به آن محدود و مشکل است. با این وجود میلیونها ایرانی – نه فقط شیفتگان تکنولوژی مانند کارآفرینانی که با آنها ناهار خوردم- روزانه به سایتهایی مانندFacebook، Twitter و Snapchat و نیز دورههای آموزشی آنلاین از بسیاری از دانشگاههای جهان دسترسی دارند. هر فردی در هر سنی با استفاده از ابزارهای VPN به اینترنت آزاد دسترسی دارد. به این ترتیب جوانان ایرانی علاقهمند به تکنولوژی و استفاده از ابزارهای آن نسبت به هموطنان مسنتر خودشان بیشتر با جهان بیرون ارتباط دارند.
جالب است بدانید که حدود 65 درصد از خانههای ایرانیان به اینترنت پرسرعت دسترسی دارند؛ تقریبا برابر با ایالات متحده آمریکا که اخیرا تحقیقات موسسه Pew نشان داد که 70 درصد آمریکاییها در خانه به اینترنت پرسرعت دسترسی دارند. آنچه برای من جالب بود در مقایسه با سفر سال گذشتهام به ایران، این است که سال گذشته دسترسی بسیار محدودی به اینترنت 3G روی گوشی موبایل وجود داشت. در حالی که آن زمان حداکثر یک میلیون نفر مشترک این سرویس بودند، گفته شد که امسال بیش از 20 میلیون نفر مشترک این سرویس هستند. همه اینها به معنای آن است که ایرانیها دسترسی بیسابقهای به جهان پیرامون خودشان دارند. آنها دانش زیادی برای یافتن راههای دسترسی به جریان آزاد اطلاعات دارند، ایدههایشان را با یکدیگر به اشتراک میگذارند و همکاریهای مختلفی در زمینه دنیای دیجیتال با یکدیگر دارند. آنها تقریبا همه چیز را درباره آمریکا و جهان میدانند و فرصتهای اقتصادی و توانمندسازی را میبینند و شناسایی میکنند. آنها ترسی از موانع و مشکلات ندارند و نسل جدیدشان منتظر نمیمانند تا دیگران مشکلات را حل کنند. بنابراین آنها تجربیات و دانشهای جدیدی دارند؛ نه دانشهای غربی، بلکه دانشی خاص خودشان و شرایط زندگیشان.
«نازنین دانشور» بخشی از این روایت جدید در ایران است. او یک کارآفرین و موسس استارتآپ تخفیفان است؛ وبسایت ارائه تخفیف در ایران مانند وبسایت بزرگ و شناخته شده
Groupon. کمتر از سه سال پیش در بیست و پنج سالگی به همراه یکی دیگر از همکاران و خواهرش فکر نمیکردند که رویایشان امروز 60 نفر را در یک دفتر بزرگ چهار طبقه دور هم جمع کند. او میداند Groupon در آمریکا چقدر سریع رشد کرده و چقدر ایرانیها چنین تخفیفهایی را دوست دارند. در حال حاضر بیشتر تجار و بازرگانان به سختی میدانند که اینترنت چه هست و از بازاریابی اینترنت دور هستند، بنابراین او به سراغ فروشگاهها و رستورانهای کوچک رفت که اغلب متعلق به دوستانش بودند و از آنها یک سوال ساده پرسید: چقدر برای یک مشتری جدید میپردازند؟ او از تکنولوژی استفاده کرد و شروع کرد به فرستادن مشتریان جدید برای آنها بیش از آنچه تصورش را داشتند. به این ترتیب او باید بعضی از بزرگترین مراکز خرید تهران را هم متقاعد کند تا وارد چنین معاملاتی بشوند. این در حالی است که بسیاری انتظار دارند، پشت چنین روند موفقی یک مدیر مرد ایستاده باشد. به همین دلیل او گاهی مجبور میشد برای بعضی ملاقاتها و جلسات پدرش را با خودش ببرد. پدر او یک مدیر پرانرژی است و چیزی درباره تجارت اینترنتی نمیدانست، اما در این جلسات حاضر میشد و خودش را بهعنوان مدیر معرفی میکرد و از همکارش که دخترش بود میخواست توضیحات لازم را بدهد، بیآنکه چیزی بگوید. حالا اما دانشور موفق است و توانسته توجه بسیاری از رسانهها را به خود جلب کند. او در آخرین دیدارش با من لبخند زد و گفت که پدرش حالا بازنشسته شده است. امروز تخفیفان بیش از دو میلیون کاربر در هفت شهر ایران دارد و با بیش از ده هزار تاجر معامله میکند. «محسن ملایری» هم یکی دیگر از این کارآفرینان جوان است. او که مدرک دانشگاهی مهندسی دارد، در سالهای اخیر میزبان «استارتآپ ویکند»های مختلف بوده است که در آن صدها جوان با سرمایهگذاران محلی دور هم جمع میشوند تا نوآوریهایشان را معرفی کنند و شکل دهند. ملایری یکی از موسسان «آواتک» است؛ یکی از بزرگترین شتابدهندگان کارآفرینی ایران که دسترسی به منابع، مربیان و سرمایهها را برای کارآفرینان تازهکار فراهم میکند. این شرکت عملکردی بسیار شبیه به شرکت بزرگ Y Combinator یا500Startups در سیلیکون ولی دارد. آواتک یکی از حدود صد شتابدهنده و مراکز رشد کارآفرینی در ایران است. از این تعداد 31 شرکت پشتوانه دولتی داشته و بیشتر در زمینه کمک به راهیابی چالشهای زیرساختی در حوزههای کشاورزی، آموزش و بهداشت و درمان فعالیت میکنند. یکی از وزرای ایران به ما گفت که ایران تنها در سال گذشته 4 میلیارد دلار برای زیرساختهای تکنولوژی هزینه کرده است و قرار است این میزان در سه سال آینده به 25 میلیارد دلار یا بیشتر برسد. آنها معتقدند که eHealth میتواند در این دهه روند درمان و مراقبت از شهروندان را متحول کند. آنها انتظار دارند کارتهای اعتباری در دهه پیشرو با پرداختهای موبایلی جایگزین شوند، حتی با سرعتی بیشتر از آنچه در ایالات متحده اتفاق افتاده است. حالا ایرانیها امید زیادی به آینده دارند، نسل جدیدی که میتواند با نوآوریهایش آینده را شکل بدهد.